حال این روزا
عشق مامان. جمعه هفته ی پیش بود که خاله زنگ زد گفت فردا یعنی شنبه هیت باباجی اینا برنامه داره بیا بریم. منم به باباجی گفتم و قبول کرد که مارو ببره تهران.(عکست روهم توپست قبل گذاشتم)اونحا یه ذره ابریزش بینی داشتی که همه میگفتن چیزی نیست. ولی من رسیدم کرج بردمت دکترت.طبق معمول شلووووووووووووووغ بود. نزدیک دو سه ساعت نشستم تا نوبتمون شد.رفتم دکتر همین که گوشی رو گذاشت گفت چرا این بچه رو بردی بیرون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بهت دارو داد و گفت 6 روز بعد عکس از ریه ات بندازم.یه سکته ناقص کردم. دارو هات رو دادم .پنجشنبه خونه مامان جی بودذم همین که اومدم عوضت کنم دیدم ای واااااااااااااااااااااااااااااااای چرا تو پی پی خونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من که چیزی نمیخورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیگه فرداش دگترت تو درمانگاهش شیفت بود رفتبم و ازمایش داد ولی گفت حساسیت به پروتین گاویه!!! ولی من که چیزی نمیخوردم!!!
یکشنبه صبح بیدار شدیم ورفتیم رادیولوژی و از اون قفسه ی سینه ی نازت عکس انداختن. جواب ازمایشت رو هم گرفتم تو رو گذاشتم پیش مامان جی و رفتم دکتر
منشی دکتر اومد گفت خون همون پروتین گاوی بوده ولی برای ریه ت باز دارو دادن و گفت اقای دکتر شنبه اول وقت ببرمت معاینه کنه. گفتم جواب عکسش خوب نیود؟؟؟ گفت نه
وای که من دست و پام شل شد.
اومدم خونه سریع رفتم تو نت اون اصلاحات رو سرچ کردم دیدم الهی که مادر به قربونت بره ریه هات عفونت کرده
قربون اون شکل ماهت برم من . اخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خلاصه این روزا اصلا حال خوبی ندارم. همش نگرانم.تا شنبه بشه و ببرمت دکتر.
مامان خوب شده باش .باشه؟
قول بده
ای خداااااااااااااااااااااااااااا خودت مواظب این طفل معصوم من باش