ختنه
امروز رفتیم و ختنه شدی جانه مادر.یکی از کابوس هام بود که خدا رو شکر تموم شد.وقتی از من گرفتنت و بردنت خیلی گریه کردی...منم پشت در اتاق گریم گرفته بود.فدات بشم که وقتی دادنت بغلم هق هق میکردی که قلبم با هر هق هقت میگرفت.بهم گفته بودن اولین ادرارت دردناکه.منم از وقتی اومدم خونه منتظر گریه بودم.چک میکردم که ببینم یه وقت خونریزی نکنی.بازت گذاشته بودم که راحت باشی یه همون موقع جیشت رو کردی و خدا و صد هزار بار اصلا هم گریه نکردی.الانم خوابی و داری شیر میخوری.ایشالله دیگه اذیت نمیشی این مرحله هم به سلامتی سپری شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی