شروع هفته ی 32
سلام عشق مامان
خوبی؟
امروز 31 هفته رو تموم کردیم به لطف خدا
امیدوارم بقیش هم به خوشی یگذره
من برای داشتن و به دست اوردن تو خیلی سختی کشیدم و هر بلای سرم اومد رو به جون خریدم و برای تو از جونم هم میگذرم.
تو این مدت وزن اضافه کردم که فدای سرت ولی از اینکه بابایی درک نمیکنه خیلی ناراحتم و دلم میگره. امشب رفتم پیشش بشینم میگه برو اون ور بشین سنگین وزنی مبل میشکنه. خوب دلم گرفت. هر کی من رو درک نکنه باباییی باید درک کنه. بابای که میدونه من تو چه وضعیتیم. خوددکتر جلوی بابا چند بار هشدار داد هر گونه پیاده روی و فعالیت زیاد ممنوع!!!!!
امشب دلم از دستش گرفت و راستش رو بخوای چند قطره اشک هم اومد ازچشمام. خوب ادم حامله حساس میشه دیگه. تو هم طبق معمول وقتی مامان اشکش میاد واکنش نشون دادی پسر گلم.
همه ی دل خوشی من تویی که بیای و بشی همه ی زندگیم.
پسر خوشگلم
خیلی دوستت دارم.