کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
روشنکروشنک، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

روزهای شیرین با تو بودن

یه شوک دیگه

1392/12/6 23:09
نویسنده : آدی
219 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان سلام

چند وقتی میشه ننوشتم 

خوبی عشقم. باز که من رو جون به لب کردی تو اخههههههههههههه

چند روز بود احساس میکردم لباس زیرم مرطوبه. یه روز هم قشنگ خروج اب رو حس کردم تا دیروززززز

خونه ی مامان جی بودم. از یه خواب نازززززز بیدار شدم. همین که بلند شدم یهووووووو خیس خیس شدم.

ترسیدممم. زنگ زدم بیمارستان گفتن زود باید برم برای ویزیت منم برای امروز صبح وقت گرفتم و  باز گرفتم دراز کشیدم. مامان جی برام عصرونه درست کرد. پاشدم خوردم همین که از صندلی بلند شدم دیدم هی واااااااااااای دوباره خیس شدم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟دیگه داشتم سکته میکردم.  زنگ زدم یه مرکز سونوگرافی گفت تا نیم ساعت دیگه هست. خدا رو شکر نزدیک بود. به مامان جی گفتم و با هم پریدیم تو ماشین و رفتیم. حالا مگه اشکای من بند میادددد. از فکر اینکه این اب رختخواب گرم تو باشه داشتم دیوونه میشدم. 

همین که وارد اتاق شدیم زدم زیر گریه . بنده خدا دکتره حسابی دقت کرد و گفت مایع امینوتیک(همونی مایع  دور تو عزیزم) در حد نرماله . بین 8 تا 11 نرماله ولی برای شما 8.5 بود. گفت برو دکتر سریع. منم اومدم خونه و تا میتونستم اب و مایعات خوردم و همش خوابیدم. صبح هم رفتم دکتر. اونم گفت باید استراحت کنم . حالا من دارم استراحت میکنم تا ببینم این اب از شما بوده عزیزم یا از اثرات اون شیاف ها...

این یکی هم سونو هم گفت که گل پسر قند عسلی. من دارم همه ی سعیم رو میکنم که از تو مواظبت کنم. از خدا هم میخوام که پشت و پناهت باشه عزیزم. 

دوستت دارم خیلی زیاد . 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

پرتو
6 اسفند 92 20:46
عزیزم انشاالله که چیزی نیست ولی خیلی مواظب خودت و کوچولوت باش و خیلی استراحت کن مطمئن باش خدا حافظ همه فرشته هاشه توکل بر خدا منم برات دعا میکنم
آدی
پاسخ
مرسی دوست خوبم از دعا. دارم استراحت میکنم. خدا رو شکر دیگه خبری از اب و خیسی نشده فعلا
مامان صدرا طلاو حسین جون
6 اسفند 92 22:09
سلام عزیزم.نگران نباش استرس برای خودت و نی نی جون اصلا خوب نیست.با خواندن قران هر دوتون آرامش میگیرید.توکلت به خدا باشه خیلی ها تو بارداریشون این تجربه را داشته اند.فقط به روزهایی فکرکن که نینی تو بغل میکنی و میبوسیش.یه دفعه بغلت خیس میشه و میفهمی که پسر بلات جیش کرده روت.اونوقت به یاد امروز میخندی عزیزم.
آدی
پاسخ
اتوکل به خدا. ایشالله زودتر این روزا بیاد. الیته اون موقع هم استرس های خودش رو داره
مامان ارمیا و ایلمان
7 اسفند 92 10:58
می دونم خیلی دوران باردرای پر استرسه. من بیچاره که خونریزی شدید داشتم و کلی استراحت مطلق شدم. و بعد با اون حالم هم برگشتم سر کار. ولی خدا اگر بخواد نگه می دار. نگران نباش. بسپار به خدا.مراقب خودت و جوجو هم باش.
آدی
پاسخ
سپردم دست خودششش. ولی واقعا پر استرسهههه نمیدونم برای همه اینجوریه یا برای امثال من
مامان نرگس
7 اسفند 92 14:07
وای وای تا این وروجک ها بیان بغلمون صد بار مردیم و زنده شدیم .. مامانی حسابی استراحت کن و بد به دلت راه نده که همونی که داده خودش نگهدارشه انشالله ..
آدی
پاسخ
اره واقعا. تا دنیا بیان نصف عمر شدیممممم دارم استراحت میکنم.
ایدا
10 اسفند 92 8:04
وای چه روزای پر استرسی داشتی!!!! امیدوارم بعد از این استرس هات کمتر باشه. خانمی خودت رو با چیزی سرگرم کن!! کتابی چیزی که حواست رو منحرف کنی. چون استراحت دائم واقعا فکر رو بهم می ریزه. مواظب خودتون باش و امیدوارم دیگه از این اتفاق ها نیفته
آدی
پاسخ
کتاب که میخونم ولی باز حوصلم سر میره همششششششش.ایشالله تو بارداری بدون استرسی داشته باشیییی
مامان فرخنده
12 اسفند 92 7:56
اي واي مامان نگران شدم اميدوارم الان حالت بهتر باشه احتمالا اثرات شياف بوده چيزي نيست فكر كردي مادر شدن به همين راحتيه خدا الكي وعده بهشت نداده كه به خاطر همين استرسهاست تا ميتوني استراحت كنه حق داري حوصله ات سر ميره ولي بايد به خاطر گل پسري استراحت كني زياد هم فكر وخيال نكن همون كه بهت اين ني ني ناز را بخشيده خودش هم ازش محافظت ميكنه
آدی
پاسخ
حتما همینطوره. سپردمش دست خدا... فعلا هم خدا رو شکر خوبم و خبری از اون اب نیست
ساحل
13 اسفند 92 0:24
انشاالله که چیزی نبوده عزیزم... تو و گل پسری سالمین... میخواد موی کلتو بکنه... دلهره نداشته باش و به فکر خودتون باش...
آدی
پاسخ
دیکه تا با دنیا بیاد چیزی به اسم مو تو کله ی من نیست