کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
روشنکروشنک، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

روزهای شیرین با تو بودن

اولین دیدار بابایی

1393/2/1 13:57
نویسنده : آدی
300 بازدید
اشتراک گذاری

عشقمممممممممممممممممممم

چند وقته که تکون هات رو قشنگ حس میکنم.. یه روز زیادو یه روز کم. امان از روزی که کم باشه. شهر رو به هم میریزمممممممممممم

قربونت برم  وقتی داری  حسابی بپر بپر میکنی همین که بابای میاد دست میزاره که حس کنه میری تو سکوت مطلق. بابایی هم ناراحت میشه. انگار میفهمی که دست کس دیگه ای جز منه. 

امروز صبح بعد صبحونه شروع کردی به تکون خوردن. انقدر واضح بود که از رو لباس مشخص بود. بابایی رو صدا کردم که بیادبببنه همین که اومد چنان  لگدی زدی که بابای از جاش پرید و کلی ذوق کرددددددددددددددددددددددددددددددددددد. اخه اولین بار بود یه نشونه از تو رو میدید عزیزم. 

فدات بشم  من عاشقتیم. من و بابا عاشقتیم. 

صبح به صبح بابایی میگه بیادقبل رفتن سر کار باهاش بازی کنم انرژی بگیرم. قول بده به مامانی که صحیح و سالم بیای بغلمون و دنیامون رو قشنگ کنی.

قشنگ مادرررررررررررررررررررررررررر

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

ایدا
2 اردیبهشت 93 12:46
پس بالاخره خودش رو به باباش هم نشون داد..
آدی
پاسخ
اره بالاخره.... دیگه باباش داشت باهاش قهر میکرد خخخخخخ
ستاره
2 اردیبهشت 93 13:56
وااااايييي ادي چه خوب..منم تكوناي محكم دلم ميخواد از پشت لباس مشخص بشه..اينطوري باباشون هم تو تكوناش شريك ميشن
آدی
پاسخ
به زودیییییییییییییییییییییییی
Samin
3 اردیبهشت 93 23:19
ادي جونم چقدر خوشحال ميشم وقتي ميام اينجا.... زندگي رو حس مي كنم ..... چقدر خوشحالم براي شاديت ..... دعا مي كنم هميشه همينطور خوب و خوش باشي ...... نمي دونم چرا تو مسنجر پيغامم برات نمياد . اگه راه ديگه اي باشه كه باهات در ارتباط باشم خيلي خوب ميشه.
آدی
پاسخ
عزیزمممممممممممممم.دلم برات تنگ شده بوددددددد.منم خیلی پیام میدم بهت. احتمالا یه مشکلی هست که هیچ کدوم نمیتونیم بهم پیام بدیم.ایشالله خودت به زودی این روزا رو تجربه میکنی عزیزم.من وایبر و واتز اپ دارم. اگه خواستی بگو تو فیس شماره بدم. بوووووووووووس