کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
روشنکروشنک، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

روزهای شیرین با تو بودن

روز مادر

سال دیگه  به لطف حضور تو  من یک مادرم      روز زن و مادر به همه ی مادرها و دوستان گلم مبارک
31 فروردين 1393

هفته ی23

عزیز دلمممم عشقم عمرم نفسم.  روز به روز عاشقتر میشم.  روز به روز بیتاب تر میشم برای در اغوش گرفتنت.  شبایی که خوابت رو مبینیم تا چند روز بی قرارم.  بی قرار برای روزی که برای اولین بار اون روی مثل ماهت رو ببینم.  امروز 22 هفته رو تموم میکنیم و وارد هفته ی 23 میشیم  از خدا میخوام تا الان که پشت و پناه ما بوده.  از این به بعد هم مراقبت باشه گل مادر.  از خدا میخوام تو هیچ مرحله ای از زندگیت از جنینی گرفته تا پیری هیچ وقت تنهات نزاره .  امروز حرکاتت خیلی از روزهای دیگه برام واضح تر بود.با هر حرکتت دعا کردم. دعا برای کسایی که ماههاست که منتظر این لحظه هستن  دعا برای سلامتی بابای...
27 فروردين 1393

سونوی انومالی

سلام عشقم امروز با بابایی رفتیم تهران مرکز دکتر شاکری برای انجام سونوی انومالی. ذوق داشتیم ببینیمت. رفتیم و شیف صبح داشت عوض میشد و ما مجبور بودیم 3 ساعت اونجا بمونیم. یهو اقای دکتر اومد بیرون و بابایی رفت بهش گفت و دکتر قبول کرد ما رو هم  قبل رفتن ویزیت کنه. به اقای دکتر گفتم که چند وقته درد خیلی شدیدی تو ناحیه ای از زیر دلم داره. دکتر همین که دستگاه رو گذاشت رو دلم گفت  اینم علت دردت. اقا پسر تو شکمت گرفته رو پاهاش نشسته و پاهاش رو به زیر دلت فشار میده و گفت تا موقعیت تو اونجوری هست این درد شدید با منه. به اصطلاح پزشکی پریزانتاسیون  تو بریچ هستش.  اخه مادر فدای توبشه خوب خسته میشی اون جوری نشستی. مامانی دراز بکش عزی...
18 فروردين 1393

باز هم اسم جدید!!!!!

عزیزممممم انقدر اسم عوض میکنم که خدا میدونه. هر اسمی که انتخاب میکنم دلم رو میزنه. اخرین اسمی که برات انتخاب کردیم بهراد هستش. نمیدونم این تا کی میمونه...دوست دارم برات اسمی بزارم که هیچ وقت یکنواخت نشه و تو همیشه اسمت رو دوست داشته باشی . دوست دارم اسمی باشه که از بچگی تا بزرگی بهت بیاد.  مامان کلا رو تو وسواس داره. فعلا علی الحساب بهراد صدات میکنیم
12 فروردين 1393

بدون عنوان

مامانییییییییییی برای اسمت دچار دو دلی شدمممممممممممممم. الان بین نیکان کیان و اردلان موندیم. بابایی میگه اردلان. من  هر سه تا اسم رو دوست دارم. کیان هم دوست دارم. نیکان هم دوست دارم. چه کار کنممممممممممم. کدوم رو بزاریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه کار سختی هست این انتخاب اسم. ..  
7 فروردين 1393

عکس یه فرشته

سلام عشقم امروز هفته ی 19 هم تموم شد به سلامتی. امروز چند بار ،باز یه حسهای کردم که فکر کنم باز تو بودی عزیزم و خیال من راحت کردی.  امروز میخوام برات عکس یه فرشته رو بزارم.  همه فکر میکنن فرشته ها زن هستن. ولی این یه فرشته ی مرد هست. فرشته ای به اسم دکتر عباس افلاطونیان. دکتری که با خواست خدا و کمک خدا به من کمک کرد که بتونم مادر شم. دکتری که واقعا هر چی از اخلاق حرفه ایش بگم کمه.  تو تعطیلات عید هیچ دکتری پیدا نمیشه. همه مسافرت هستن ولی این دکتری هست که تو مرکز یزد حتی تو ایام عید هم به منتظرها کمک میکنه  تا بتونن طعم مادر شدن رو بچشن. دکتری که تو مرکز یزد با حداقل دستمزد فعالیت میکنه. دکتری که برای اولین بار روش...
5 فروردين 1393

اغاز سال 1393

عزیز دلممممم سال نو مبارک. امسال اولین سالی بود که با تو بودم. من بودم و تو و عکست سر سفره سال تحویل. خدارو شاکرم که امسال  رو با تو شروع کردم عزیزم.  مامان خیلی دوستت داره. خیلیییییییییییییییییی. بیشتر از چیزی که بخوای تصور کنی. امسال رو با هم شروع کردیم . 5 ماه دیگه اولین دیدارمونه عزیزم.هر چقدر از بیتابی برای اون لحظه بگم کمه. در حدی بیتابم که فکر کنم با دیدنت سکته کنم. از الان دارم به بابات حسودی میکنم که اگه من بیهوشی کامل باشم اون اول تو رو میبینههههههههههههههههههههههههههه.  مامانی دعا کن امسال سال خوبی باشه. دعا کن سایه مامان جی و بابا جی رو سرمون باشه سالهای سال و از عشقشون تو هم سیراب شی عزیزم.  دعا کن خدا ...
1 فروردين 1393

سال نو مبارک

سال 92 هم به همه ی خوبی ها و بدیهاش تموم شد ... خیلی افراد از بینمون رفتن و یعضی ها هم اضافه شدن  مهمترین کسی که به زندگی من اضافه شد این هدیه بهشتی خدا بود که بعد 4 سال اومد و زندگی خالی من رو پر کرد... هر سال موقع سال تحویل اروز داشتم که سال بعدش من نیز مادر باشم. خدا رو صد هزار بار شکر که خدا صدام رو شنید  از خدا میخوام که تو این سالی که در پیشه همه ی مریضا شفا پیدا کنن. همه ی گرفتارا گرفتاریشون رفع شه. خدا پدر و مادر همه رو در پناه خودش حفظ کنه.  و به همه ی  دوستان گلی که منتظر این هدیه خدا هستن هر چه زودتر یه بچه ی سالم و صالح عطا کنه.  برای همه ارزوی سالی سرشار از عشق و موفقیت دارم.  سال 93 م...
29 اسفند 1392

یعنی تو بودی؟

سلام عزیزمممممممم.خوبی قربونت برمممممم. امروز صبح قرار بود با بابایی بریم سر خاک عمو و بابا بزرگ . هوا هم بارونیی و من دوست نداشتم از رختخواب بیام بیرون. گشنه هم بودم شدید. حس کردم که یه چیزی دو بار زد بهم خیلی ارررررررررررروم. پریدم و گفت باباشششششش فکر کنم نیکان بودددددد. صبحونه خوردیم و رفتیم. ولی دیگه تکرار نشد و من لب و لوچه ام اویزون شد عصری نون پینر گوجه خیار خوردم و دراز کشیدم چند دقیقه بعدش بود که یهوووو یه چیزی تو شکمم پشت و رو شد. دقیقا حس اینکه تو کله ملق زدی!!!! مامان تو بودی ایااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟ هنوز تو شوکمممممممممممم. واقعا تو بودییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟   ...
24 اسفند 1392

هفته ی 17

سلام عشق مادر امروز به حساب سونوگرافی ان تی 17 هفته تموم شد و میگن وارد ماه 5 شدیم. خدا رو شکر تا اینحاش خوب بوده عزیزم. امیدوارم که بقیش هم خوب پیش بره  ولی تو  عشق مادررررررررررررر هنوز برای من ابراز وجود نکردی . نه ماهی شدی نه حباب شدی نه پروانه.... برای همین من همیشه نگران میشم. الان نگرانی های مامانم رو خوب درک میکنم.  دیشب بابایی رو مجبور کردم با تمام خستگیش ببرم بیمارستان تا من بتونم صدای قلب نازت رو بشنوم. رفتیم بیمارستان کمالی که یه زایشگاه دولتی هست. بهم گفتن زیر هفته ی20 با سونوکیت شنیده نمیشه که من اصرار کردم. خلاصه خیط شدن عزیزممممممم کلی گشتن تا پیدا کردن صدای نازنین قلبت رو. توپ توپ توپ توپ فقط خدا میدون...
20 اسفند 1392